RSS " />
رو لبات قصه عشقه تو چشات نور امیده توی قلب مهربونت رو گونه های جوونت پر از مهره پر از لطفه پر از مژده و نویده دوست دارم در هر جا که هستم با تو باشم با تو باشم اگه هوشم اگه مستم با تو باشم با تو باشم با تو بمیرم.
+
خسته شده در دوشنبه 88 شهریور 9 ساعت 2:33 عصر توسط امیر
پاک یعنی سرزمین لحظه یعنی بیداد عشق من باختن عشق جان یعنی زندگی لیلی و قمار مجنون در عشق یعنی ... شدن ساختن عشق دل یعنی کلبه وامق و یعنی عذرا عشق شدن من عشق فردای یعنی کودک مسجد یعنی الاقصی عشق / من
عشق آمیختن افروختن یعنی به هم عشق سوختن چشمهای یکجا یعنی کردن پر ز و غم دردهای گریه خون/ درد بیشمار عشق من یعنی الاسرار کلبه مخزن اسرار یعنی من / عشق
+
خسته شده در دوشنبه 88 شهریور 9 ساعت 2:29 عصر توسط امیر
ترانه عشق را سر دادم تا به گوش تو برسد! مهربانی را درچشمان سرشار از محبتت، بخوانم...
+
خسته شده در دوشنبه 88 شهریور 9 ساعت 2:24 عصر توسط امیر
+
خسته شده در یکشنبه 88 شهریور 8 ساعت 5:36 عصر توسط امیر
دوباره دل هوای با تو بودن کرده نگو این دل دوری عشقتو باور کرده دل من خسته از این دست به دعا ها بودن همه آرزو هام با رفتن تو مردن حالا من یه آرزو دارم تو سینه که دوباره چشم من تو رو ببینه واسه پیدا کردنت تن به دل صحرا میدم آخه تو رنگ چشات هیبت دنیا رو دیدم توی هفت تا آسمون تو تک ستاره منی به خدا ناز دو چشماتو به دنیا نمیدم حالا من یه آرزو دارم تو سینه که دوباره چشم من تو رو ببینه
+
خسته شده در یکشنبه 88 شهریور 8 ساعت 5:33 عصر توسط امیر
کنار هر قطره اشک هزار خاطره دفنه این قد خاطره داریم که گویی قد یک قرنه گلوم میسوزه از عشقش عشقی که مثل زهره درسته با منی اما به این بودن نیازارم تو که حتی با چشماتم نمیگی آه دوست دارم اگه گفتی دوست دارم فقط بازی لب هات بود وگرنه رنگ خود خواهی نشسته توی چشمات هرچی عشقه توی دنیا من میخواستم مال ما شه اما تو هیچ وقت نزاشتی بینمون غصه نباشه فکر می کردم با یه بوسه با تو هم خونه میمونم نمی دونستم نمیشه آخه بی تو نمی تونم گله می کنم من از تو از تو که این همه بی رحمی هزار بار مردم از عشقت تو که هیچ وقت نمی فهمی چشام همزاد اشک و خون دلم همسایه آهه زمونه گرگ و عشق تو شبیه مکر روباهه شدم چوپان ساده لوح کنار گله تو چه رسمی داره این گله سر چنگال گرگ دعواست تو این قد خواستنی هستی که این گله نمی فهمه اگه لبخند به لب داری دلت از سنگ و بی رحمه ببخش خوبم اگه این عشق حیله تو رو رو کرد نفرین به دل ساده که به چنگال تو افتاد
+
خسته شده در یکشنبه 88 شهریور 8 ساعت 5:32 عصر توسط امیر
درست مثل تقویمی که عوض میشه سر بهار از ته دل دارم میگم خوب شد گذاشتمت کنار خیال نکن بدون تو سر به بیابون میزارم تو صحرا آواره میشم پا جای مجنون میزارم درست مثل تقویمی که عوض میشه سر بهار از ته دل دارم میگم خوب شد گذاشتمت کنار قولا و وعده های تو یه طبل پوچ و خالی بود دوست دارم گفتن تو هیچی نداشت پوشالی بود شبی که سنگامو باهات وا کندم و گفتم برو تازه دیدم نخواستنت یه انتخاب عالی بود درست مثل تقویمی که عوض میشه سر بهار از ته دل دارم میگم خوب شد گذاشتمت کنار با چشم باز میخوام برم پی یه سرنوشت نو هرچی بوده تموم شده تو هم یه لطفی کن برو این آخرین حرف منه بهتره باوت بشه طاقت موندن ندارم دیگه نه من نه تو درست مثل تقویمی که عوض میشه سر بهار از ته دل دارم میگم خوب شد گذاشتمت کنار درست مثل تقویمی که عوض میشه سر بهار از ته دل دارم میگم خوب شد گذاشتمت کنار
+
خسته شده در یکشنبه 88 شهریور 8 ساعت 5:30 عصر توسط امیر
عشق را انروز دیدیم که پسر بچه ای خورشید را سیاه کشیده بود تا پدر کارگرش در زیر آفتاب نسوزد برای هزارمین بار پرسید:تاحالا شده من دلت را بشکنم؟ منم برای هزارمین بار به دروغ گفتم نه هیچ وقت!!! تا مبادا دلش بشکنه
+
خسته شده در یکشنبه 88 شهریور 8 ساعت 5:21 عصر توسط امیر
|
|