RSS " />
اگه بگى دوستم دارى تا آسمون پر مى گیرم زندگى گذشتم رو، دوباره از سر مى گیرم اگه بگى دوستم دارى مى میرم و زنده مى شم روشن تر از روز خدا ،خورشید تابنده مى شم اگه بگى به غیر من کسى تو دنیا ندارى رو گفته هاى این و اون از ته دل پا بزارى من هم برات فدا مى شم گریه بى صدا مى شم
+
خسته شده در دوشنبه 88 شهریور 9 ساعت 4:46 عصر توسط امیر
اگه یه روز آدما رو با رنگ بشناسن دوست دارم رنگت آبی باشه … که مثل آسمون همیشه رو سرم باشی .. می میرم برات
+
خسته شده در دوشنبه 88 شهریور 9 ساعت 4:42 عصر توسط امیر
عاشق عاشق تر نبود در تار و پودش دیدی گفت عاشقه عاشق @@@@@@@@ نبودش @@@@@@@@@@ امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه دیدار این خونه فقط خوابه ، تو که رفتی هوای خونه تب داره ، داره از درو دیوارش غم عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ، بیا بر گرد تا ازعشقت نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای کفتر و گنجشک کلاغای سیاه پوشن ، چراغ خونه خوابیده توی دنیای خاموشی ، دیگه ساعت رو طاقچه شده کارش فراموشی ، شده کارش فراموشی ، دیگه بارون نمی باره اگر چه ابر سیاه ، تو که نیستی توی این خونه ، دیگه آشفته بازاریست ، تموم گل ها خشکیدن مثل خار بیابون ها ، دیگه از رنگ و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت گفتیم و سفر کردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذرکردیم گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری گفتم که تو می دونی،سرخاک تو می میرم ، ولی تا لحظه مردن نمی گیرم دل از تو بعد از تو با من چه کنم ؟!!!
+
خسته شده در دوشنبه 88 شهریور 9 ساعت 4:41 عصر توسط امیر
+
خسته شده در دوشنبه 88 شهریور 9 ساعت 4:40 عصر توسط امیر
به کودکی گفتند : عشق چیست؟ گفت : بازی. به نوجوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : رفیق بازی. به جوانی گفتند : عشق چیست؟ گفت : پول و ثروت. به پیرمردی گفتند : عشق چیست؟ گفت :عمر. به عاشقی گفتند : عشق چیست؟ چیزی نگفت.آهی کشید و سخت گریست
+
خسته شده در دوشنبه 88 شهریور 9 ساعت 2:47 عصر توسط امیر
+
خسته شده در دوشنبه 88 شهریور 9 ساعت 2:45 عصر توسط امیر
اگه بگى دوستم دارى تا آسمون پر مى گیرم زندگى گذشتم رو، دوباره از سر مى گیرم اگه بگى دوستم دارى مى میرم و زنده مى شم روشن تر از روز خدا ،خورشید تابنده مى شم اگه بگى به غیر من کسى تو دنیا ندارى رو گفته هاى این و اون از ته دل پا بزارى من هم برات فدا مى شم گریه بى صدا مى شم
+
خسته شده در دوشنبه 88 شهریور 9 ساعت 2:43 عصر توسط امیر
اگه یه روز آدما رو با رنگ بشناسن دوست دارم رنگت آبی باشه … که مثل آسمون همیشه رو سرم باشی .. می میرم برات
+
خسته شده در دوشنبه 88 شهریور 9 ساعت 2:42 عصر توسط امیر
عاشق عاشق تر نبود در تار و پودش دیدی گفت عاشقه عاشق @@@@@@@@ نبودش @@@@@@@@@@ امشب همه جا حرف از آسمون و مهتابه ، تموم خونه دیدار این خونه فقط خوابه ، تو که رفتی هوای خونه تب داره ، داره از درو دیوارش غم عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ، بیا بر گرد تا ازعشقت نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای کفتر و گنجشک کلاغای سیاه پوشن ، چراغ خونه خوابیده توی دنیای خاموشی ، دیگه ساعت رو طاقچه شده کارش فراموشی ، شده کارش فراموشی ، دیگه بارون نمی باره اگر چه ابر سیاه ، تو که نیستی توی این خونه ، دیگه آشفته بازاریست ، تموم گل ها خشکیدن مثل خار بیابون ها ، دیگه از رنگ و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت گفتیم و سفر کردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذرکردیم گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداری، عشقو به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری گفتم که تو می دونی،سرخاک تو می میرم ، ولی تا لحظه مردن نمی گیرم دل از تو بعد از تو با من چه کنم ؟!!!
+
خسته شده در دوشنبه 88 شهریور 9 ساعت 2:38 عصر توسط امیر
+
خسته شده در دوشنبه 88 شهریور 9 ساعت 2:37 عصر توسط امیر
|
|